ارسال شده توسط محسن قومی در 88/10/15:: 7:55 صبح
دست یازیدن به هتک حرمت عاشورا و مقابله با ارزشهای عاشورایی مردم و نیز مواجهه با امنیت ملت و ناامن سازی فضای عمومی از جمله اشتباهات استراتژیک بازیگر پنهان وسران فتنهگر است که چهره اصلی آنان از نفاق چند ده ساله خارج شده وتوسط خودشان به مردم نمایان شد.
وقایع تاسف آور روز عاشورای حسینی سال 88 که قلب هر دلداده و عاشق ثارالله را جریحهدار کرد و به قساوت یزیدیان وامویان زمان نفرین روا داشت دارای ریشهها و عواقبی است. اینک اما نافهمی و نادانی سران فتنهگر و شکست و افتضاح تاریخی و سیاسی آنان به سادگی قابل رویت است که در این زمینه نکاتی قابل طرح میباشد؛
1- در میان صاحبنظران سیاسی دو عقیده پیرامون ماهیت اصلی سران فتنه وجود دارد که البته هر دو عقیده نیز برای معتقدین خویش دارای مستندات و شواهدی است.
عدهای اینگونه افراد را از ابتدا به عنوان نیروهای نفوذی سیستمهای اطلاعاتی غربی در کشور ارزیابی کرده و طریقه نفوذ آنان در نظام و حمایت پیدا و پنهان همیشگی سرویسهای اطلاعاتی از این افراد را دال بر این مدعای خویش معرفی میکنند. به عقیده این گروه، انفجار نخستوزیری که دست برخی عوامل سازمان مجاهدین انقلاب نظیر کشمیری، ب ن، خ ت و ...در آن دیده شد برای ورود لیدر اصلی جریان امروز فتنه و عدهای دیگر نظیر او به سیستم اجرایی نظام و نخست وزیری تعبیه شده بود. اما شور انقلابی مردم، دفاع جانانه ملت از امام راحل عظیمالشان(ره) ،اقتدار بینظیر رهبری کبیر انقلاب اسلامی و تسلط بیچون و چرای ایشان بر امور مملکت منجر شد تا این گروه نتوانند برنامههای خود برای براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی را اجرایی ساخته و النهایه مجبور شوند تا برای پس از حضرت روح الله(ره) در به دستگیری آرام ! قدرت و سرانجام انحراف نظام اسلامی به سوی اهداف سازمانهای اطلاعاتی غربی و صهیونیستی برنامهریزی کرده و بدین منظور گامهای خویش را بردارند.این گروه حتی توانستند به بیت شیخ حسینعلی منتظری - ساده لوح مطرود امام وملت - که به عنوان قائم مقام رهبری مطرح شد نفوذ کرده و او را برای اهداف آتی خویش درمقابله با ارزشهای انقلاب اسلامی تجهیز نمایند. البته این م خ - مرد همیشه خاکستری و در سایه - بود که به عنوان لیدری بالقوه و نیرویی قابل اعتماد برای سرویسهای جاسوسی صهیونیستی غربی میتوانست آلترناتیوی برای منتظری مخلوع قرار گیرد و برنامهها را یکی پس از دیگری اجرایی نماید.
اما از آنجا که نظام اسلامی، نظامی مبتنی بر ارزشهای الهی و معنوی حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنا فداه بوده است کید دشمن پس از خلع منتظری و رحلت امام (ره) به خود بازگشت و ردای رهبری بر قامت رعنا و شایسته مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنهای مدظله العالی قرا گرفت.
در این بین اما عدهای دیگر از صاحبنظران با رد نظریه پیش گفته شده، سیر تطور انحطاطی برای اینگونه افراد قائلاند و معتقدند که مسیر طی شده به دلیل کجرویها، عنادها،خودخواهیها و لجاجتهای مکرری است که از سوی ایشان در مقابل مقام ولایت انجام شده، و سرنوشت سیاه و تاریک فعلی را برای آنان پدید آورده است.
این تحلیل مبتنی بر آن است که در واقع اینان از ابتدا دوستان و معتقدان نسبی برای انقلاب ونظام جمهوری اسلامی به شمار میرفتند اما با روندی انحطاطی اینک به دریوزگی سرویسهای جاسوسی افتاده و به عملهای برای واماندههای سیستمهای اطلاعاتی صهیونیستی تبدیل شدهاند.
هر دو نظریه اما 2 نقطه مشترک دارد که در تقبل هر کدام از آنها تفاوتی نخواهد داشت. اول آنکه؛ هر دو نظریه معتقد است که اینک سران فتنه ،عملههای دسته چندم - و نه حتی اصلی - برای پیاده سازی اهداف غرب در کشور و براندازی نظام پرصلابت اسلامی به شمار میروند. بر این اساس "بازیگر و بازیگردان پنهانی " در این میان موجود است که با روشن ساختن وظیفه هر کدام از این افراد و منتسبین به آنان قدم به قدم- به زعم خود- اهداف دشمن را اجرایی و عملیاتی میسازند.
دوم آنکه؛حیات سیاسی سران فتنه تاکنون و پس از گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی مرهون دو نکته بوده است؛اولین آنها سعه صدر، بزرگواری و کرامت نظام اسلامی است که علیرغم آنکه به خوبی ماهیت اصلی اینان را میشناخته اما با بخشیدن آزادی کامل بدیشان باعث شده که آنان به راحتی در فضای عمومی کشور تنفس کرده و البته در همان مناصب هم به کارشکنی علیه نظام ، توطئه از درون ،سعی در فروپاشی حاکمیت و... دست آلوده ساخته اما برخوردی علنی و جدی با آنان صورت نگیرد. دوم پرده نفاقی است که بر چهره آنان تاکنون قرار داشته و باعث شده علیرغم آنکه مردم، ایشان را به وصف صداقت و خدمت نشناخته و آنان را طرد نمایند اما وصف اصلی اینان که "براندازی و محاربه با نظام اسلامی " بوده است از دیدگان عموم ملت پنهان بماند.
2- با مقدمات گفته شده این سوال جای خویش را به خوبی پیدا خواهد کرد که پس اکنون چه شده که این منافقین چند ده ساله، اینگونه پرده از چهره خویش برکشیده و شمشیر برای هدم اسلام،ارزشها و مقدسات اسلامی و ایرانی ملت برکشیدهاند؟ چه عواملی باعث شده که افرادی که هزار لایه پنهان داشته و خود را از معرض دیدگاه عمومی و بصیرت ملت مخفی نگاه میداشتند اینک سبکسرانه برای معرفی هر چه بیشتر خویش گوی سبقت از همدیگر میربایند؟
برای پاسخ به این سوال ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که اساس ماهیت "منافق "، حفظ روحیه نفاق ورزی و عدم شفافیت چهره او در افکار عمومی است. از این رو همه امور برای منافقین در اولویتی بعدی نسبت به حراست از این وجهه و نقاب قرار دارد و او اگر این چهره را عیان سازد، در حقیقت انتحار خویش را آغاز نموده است.
اما چند دلیل عمده را میتوان برای پدیداری این صحنه عجیب برشمرد:
اول آنکه؛ علیرغم عده و عدهای که صف دشمن و منافقین داخلی برای طراحی و اجرای سناریوهای پشت پرده برای خویش میچینند، همواره در طول تاریخ در این برنامهریزیها عنصر " بصیرت " که مخصوص اولیای الهی و صالح است در محاسبات دشمن و منافقین وجود نداشته و این سنت الهی بوده که در مجموع تمامی کیدهای منافقین به سنگ سخت برخورد کرده است. دشمن و منافقین در طراحیهای خود - که البته همیشه هم با پیچیدگیها و غبارآلود ساختن فضا همراه بوده - همواره سعی داشتند که "ضربه آخر " را بر پیکره حق وارد آورد و از این رو به خیال خود طومار حق را در هم پیچد اما در عمل، علیرغم آنکه تمامی این محاسبات هم در روی صفحه کاغذ درست و صحیح بوده و مو به مو هم اجرایی و عملیاتی شده به دلیل آنکه فاقد عنصر " بصیرت " بوده به نتیجهای درست عکس آن چیزی که دشمن و ایادی داخلی او میخواستند منجر شده است. شاهد این سخن، کل تاریخ از ابتدا تاکنون است که البته کربلا و وقایع عاشورای سال 61 هجری وجهه بارز این اشتباه محاسبات به شمار میرود.
دوم آنکه؛ خشم و نفرت دشمن از کارگر نیافتادن برنامهها و سناریوهای طراحی شده منجر به عیان شدن چهره اصلی و منافق آلود ایادی دشمن شده است. چه بسا که اگر همین منافقین داخلی امروزی براساس محاسبات و برنامهریزیها، اندکی بیشتر چهره در نقاب فرو میبردند حداقل میتوانست ظاهری برای آنان دست و پا کرده و وجهه آنان را از حیث تجمیع هواداران بهبود بخشد اما عصبانیت و دغدغه شدید آنان نسبت به پایبندی عمومی به آرمانهای اسلامی و انقلابی و اندیشههای جاودان امام و رهبری منجر شد تا آنان بی محابا اندوخته منافقانه چند ده ساله خود را به حراج نهاده و عریان در وسط میدان معارضه با ارزشهای ملت حاضر شوند.
بر این اساس به درستی میتوان علت افسار گسیختگی افرادی نظیر سران فتنه ومرد خاکستری این طیف در مواجهه با اساس حاکمیت نظام اسلامی را دریافت.
همانگونه که اشاره شد شاید اگر اثرات وضعی گناهها، خطاها، کجرویها، لجاجتها، بغضها، حسدها، کینهها و پلشتیهایی که این افراد مرتکب آنها شدهاند نبود حداقل اگر نگوییم که آنان دچار انحطاط نمیشدند، محاسبه آنان در نحوه مواجهه با ملت و نظام برخواسته از آن، دچار بیراهه نمیشد و حداقلهایی که حتی کودکانی خردسال و فاقد تحلیلهای پیچیده سیاسی نیز آن را به راحتی میفهمند را درک میکردند. این البته موهبتی الهی است که " ختمالله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه ".
از این رو میتوان حماقتهای اینان در عیان سازی چهره اصلی خود برای مردم را برکتی برخواسته از مظلومیت نظام اسلامی دانست و آن را به فال نیک گرفت.
3 ـ با توجه به مسایل پیش گفته اشتباهات استراتژیکی که سران فتنه در عاشورا 88 تهران مرتکب شده و منجر به سقوط ابدی سران فتنه شد را بدین ترتیب چنین میتوان ذکر کرد:
اول آنکه؛ عاشورا مقدسترین، آرمانیترین، ملیترین، انسانیترین، فطریتری و مذهبیترین آئین و مراسم عمومی و اتحاد بخش اسلامی کشور، مورد هجمه و هتک قرار گرفت. پیش از این اگر نفی شعار "مرگ بر آمریکا " از سوی سران فتنه مطرح شد و یا اینکه بر روی شعار استراتژیک و صهیونیسم ستیز "مرگ بر اسرائیل " خط کشیده و جای آن نه غزه و نه لبنان مطرح شد ،اگر حتی به جای واژه اسلامی در شعار "جمهوری اسلامی " واژه "جمهوری ایرانی " قرار گرفت وحتی عکس سلسله جنبان حرکت توفنده ملت ایران در راه آزادی و استقلال برپایه دین مبین اسلام حضرت امام خمینی (ره) پاره شد، این خود سران فتنه بودند که اینک عاشورای حسینی یعنی آخرین خط قرمز جامعه ایرانی را نیز هتک کرده و قرآن کریم را آتش زدند.
گرچه از ابتدا که حتی حرکت این چنینی این افراد نیز شکل نگرفته بود و به ظاهر پز آرام! برگزار کردن تجمعات اعتراضی! سر داده میشد نیز به خوبی قابل رصد بود که سرنوشت این حرکت به کجا ختم میشود اما هتک این چنینی عاشورا، قرآن و اسلام یقینا ناشی از سبکسری و کوربینی سران فتنه و اربابان خائن و جاسوس پرور صهیونیست شان است. براستی در تاریخ پس از وقوع عاشورا سال 61 کدام حرکت، حکومت، گروه و دستهای را تاکنون میتوان جستجو کرد که با مقابله با حرکت حسینی توانسته باشد اندک حیاتی برای خویش دست و پا کند که اینک سران فتنه بتوانند به ادامه حرکت براندازانهشان امیدوار باشند؟ چنانچه به گواهی اسناد معتبر تاریخی حتی یزید و سلسله امویان که پیروزمندترین گروه مواجه با اباعبدالله الحسین در طول تاریخ ـ به حسب ظاهر ـ به شمار میرفتند نیز به فاصله اندکی پس از عاشورا به انحطاط ابدی دچار شدند.
دوم آنکه؛ بدیهیترین، ابتداییترین، عیانترین و همه فهمترین حق عمومی ملت ایران اسلامی در وقایع تلخ عاشورا 88 مورد تجاوز واقع شد. این حق که همانا مقابله سران فتنه با " امنیت عمومی " است هیچ مرزی از قبیل دین، آئین، مذهب، قوم و غیره و... نمیشناسد. و اتفاقا اشتباه محاسبه و نادانی و حماقت اینان و عوامل آنها منجر به آن شد که "سلب امنیت عمومی " برای تمامی شهروندان ایرانی ـ و نه حتی تهرانی ـ گران آید و همگان با هر عقیده و نظر اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی از حکومت خواستار احقاق حق امنیت خویش و سرکوب متجاوزان و نا امنسازان امنیت عمومی شوند. اما سران فتنه خود خواستند که انتحار را به اتمام برسانند و با امنیت عمومی مردم بازی کنند.
حقی که به جرأت میتوان مدعی شد آن عده معدودی هم که حتی سر سازشی با نظام و انقلاب اسلامی ندارد و یا حتی به معارضه با انقلاب نیز میپرداخته حاضر نیست که در این حق خود با کسی معامله نماید. از این رو چاهی که این فرقه برای خویش در عاشورا 88 کند، بسی عمیقتر از آن است که به خیال آنان هم راه داشته باشد.
سوم آنکه ؛ اکنون رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر فتنهگران موجب تنهایی هر چه بیشتر آنان در میان -به ظاهر- طرفدارانشان شده است. اگر در ابتدای ماجرای خود ساخته پس از انتخابات ریاست جمهوری تصور باند ثروت ـ قدرت بر این بود که تواتستند سبد رأیی برای خویش دست و پا کرده و بدین وسیله میتوانند به هدف بر اندازی نظام و انقلاب اسلامی نایل آیند، امروز تنها همراهی اوباش و اراذل منافقین سابق نظیر باند رجوی، تودهایها، سلطنت طلبان، تجزیهطلبان و... که به اپوزوسیون خارج نشین مشهورند در کنار سران فتنه باقی مانده اند. چنانچه با نگاهی کوتاه به مطبوعات و سایتهای اینترنتی که حتی به شدت با دولت و جریان اصولگرایی در کشور نیز مقابله میکنند به خوبی این حقیقت عیان میشود که علیرغم خواست فتنهگران و اقدامات فتنه انگیزشان ، این مظلومیت نظام اسلامی بوده که توانسته با غربال سازی فتنهگران، صفها را جدا ساخته و فتنهسازان را تنهاتر از همیشه نماید و به درستی علیرغم محکومیت شدید اقدام فتنهگران میتوان مصداق سخن سیدالساجدین را در این مجال جستجو کرد که : " الحمدالله الذی جعل اعداءنا من الحمقاء ".
آری؛ به راستی نظام اسلامی با چه هزینه و اعتباری میتوانست ماهیت اصلی سران فتنه را به مردم معرفی کند که اینک این سران فتنهگر خود و با دست خود چهره واقعی خویش را برای مردم عیان ساخته و البته زحمت روشنگری نیز کمتر شد؟ به واقع اگر اینان در همان چهره نفاق آلود سابق خویش قرار داشته و از آن خارج نمیشدند چه هزینههای دیگری بر پیکره نظام اسلامی وارد میشد اما امروز و با این بیحرمتیها و جسارتها -علیرغم برنامه ریزیهایشان - حذف و انزوای ابدی را نصیب خود ساختند. مردم اما در حماسه عظیم 9دیماه خود پیامهای روشنی به سران فتنه دادند . پیامهایی که البته علیرغم خواست این سران با صدایی رسا و قاطع اتمام حجتی با مقابله کنندگان با ارزشهای معنوی وانقلابی ملت بود ومنجر به عقب گرد ظاهری فتنه انگیزان نیز شد.
4 ـ علیرغم نکات پیش گفته، مسوولیت مسولان امنیتی و قضایی به قوت خود باقی است. گرچه تنهایی و غربت و انزوایی که نصیب سران فتنه شده آنان را امروز به مرز جنونی رسانده که بدیهیترین مسایل پیش پا افتاده را نیز نمیفهمند اما این عقده گلوگیر در افکار عمومی باقی است که چه زمانی، هنگامه برخورد با بدنه اصلی فتنهگر فراهم میشود؟ چرا سران فتنه و آقازادگان مخملی بایستی بتوانند به راحتی به مقدسات و ارزشهای کشور جسارت کرده و از خشم انقلابی مردم و اقتدار دستگاه قضایی کشورمان در امان باشند؟
براستی اگر محاکمه ای عادلانه برای سران فتنه برپا شود مجازات آمریت و تحریک به قتل مردم، محاربه با انقلاب، نظام و حکومت اسلامی و هتک حرمت عاشورا، قرآن، امام راحل(ره)، رهبری انقلاب اسلامی و... چندین بار اعلام و آویخته شدن از چوبهدار است؟آیا به شماره میآید؟...
کلمات کلیدی :